گشودن پنجره اتاقی در طبقه سوم هتل آستوریاس مادرید و دیدن ازدحام خیابان مرکزی مادرید نخستین برخوردم با فرهنگی جدید بود که در یکی از همین دیروزهای دور، اتفاقات بعدی را رقم میزد. درس خواندن، و یادگیری زبانی جدید به مثابه آشنایی با صدها نام و چهره ادبی و فرهنگی مرا از تعلقات فرهنگی خودی نه تنها دورتر نمی­کرد بلکه  احساس وظیفه ای را در راستای معرفی آنها به دوستان جدید در من بر می انگیخت. راه دشوار بود و تنهایی­ها مشهود. موطن جدید با رایحه های متفاوت و هزاران نام هرگز ناشنیده همراه بود، اما سالها بعد به دوره کردن اسامی  ادیبانی چون؛ لورکا، اونمونو، بورخس، سانتا ترسا، سان خوان و دیدار با فضلا و ادبا اساتیدی چون استاد میگل ارناندث اسلام شناس وپدر باستان شناسی آن دیار و استادم پرفسور خوسه ماریا بلازکس مارتینس و.. رسیدم .حاصل تمامی این دیروزها زبان و فرهنگی بود که برای نشر آن به موطن اول بازگشتم. امروز دیگر این نامها و راه ها را همه دانشجویان ما می­شناسند و راه ها هر روز نزدیکتر می­شود. محفل های حافظ خوانی و دیدن فیلمهای ایرانی با دانشجویانی از ملل و فرهنگهای مختلف در آن روزها، زمینه ساز کارهای هر روز جدی تر شد. بخشی از آنچه ما را بهم نزدیک می­کرد تمدن آندلسی بود که سالهای 94 و 95 اندیشمندان را به خود خواند و نشستهای پر بار "میراث آندلس" را رقم زد.

امروز با همان انگیزه و ایمان به میراث خودی، باز پنجره ای می­گشاییم بسوی یکی از گنجینه های ملی این مهد پرگهر، و "هزاره خیام" را در سرزمینی برگزار می کنیم که در یکی از همین دیروزها با گامهای لرزان دانشجویی و با دیدگان پرولعی آغاز نمودیم.

اینک تفاوت بسیار است و دیگر اسپانیا بعید و آنسوی جهان و میان ماتادورها نیست و ایران هزار یک شبی را زنده کرده است که  افسانه ای نیست. شاید لزوم حضور علمی، ادبی، فرهنگی و هنری ایران در عرصه جهانی در کنار اخبار هزار رنگ و دروغین وظیفه ای اخلاقی و میهنی است که باید به آن پرداخت و هزاره خیام یکی از همین گامهاست. باشد تا با حضور اندیشمندان صفحه ای نو رقم بخورد و طرح نو براندازیم.

رئیس و دبیر علمی کنفرانس هزاره خیام

نجمه شبیری